روزی استادى از شاگردانش میپرسد: چرا ما وقتى عصبانى
هستیم داد میزنیم؟! چرا مردم هنگامیکه خشمگین هستند
صدایشان را بلند میكنند و سر هم داد میكشند؟! شاگردان
فكر كردند و یكى از آنها گفت: چون در آن لحظه ، آرامش
و خونسردیمان را از دست میدهیم. استاد پرسید: این كه
آرامشمان را از دست میدهیم ، درست است امّا چرا با
وجودی كه طرف مقابل كنارمان قرار دارد داد میزنیم؟!
هر كدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچكدام استاد را راضى نكرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى كه دو نفر از دست یكدیگر
عصبانى هستند قلبهایشان از یكدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این كه
فاصله را جبران كنند مجبورند كه داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد ، این فاصله بیشتر است
و آنها باید صدایشان را بلندتر كنند. سپس استاد پرسید: هنگامى كه
دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟! آنها سر هم داد
نمیزنند بلكه به آرامى با هم صحبت میكنند. چرا؟! چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیك است.
فاصله قلبهاشان بسیار كم است. استاد ادامه داد: هنگامى كه عشقشان به یكدیگر بیشتر شد
چه اتفاقى میافتد؟! آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میكنند
و عشقشان باز هم به یكدیگر بیشتر میشود. سرانجام ، حتى از نجوا كردن هم بینیاز میشوند
و فقط به یكدیگر نگاه میكنند!!
"این هنگامى است كه دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد"
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آمار سایت